محمدرضامحمدرضا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره

شازده کوچولو فرمانروای قلب من

یک صلوات بفرستید.....

  سلام من به مدینه  به آستان رفیعش به مسجد نبوی و به لاله های غریبش   سلام من به علی و ب ه حلم و صبر عجیبش سلام من به بقیع و به چهار قبر غریبش ...
1 بهمن 1390

بدون عنوان

هیچ تنها و غریبی طاقت غربت چشماتو نداره هر چی دریا رو زمینه قد چشمات نمی تونه ابر بارونی بیاره وقتی دلگیری و تنها غربت تمام دنیا از دریچه قشنگ چشم روشنت می باره نمی تونم غریبه باشم توی ایینه چشمات تو بزار که من بسوزم مثل شمعی توی شبهات ..... .. . . . ............ . ......................... . ........ توی این غروب دلگیر جدایی توی غربتی که همرنگ چشماته همیشه غبار اندوه روی گل برگ لباته حرفی داری روی لبهات اگه اه سینه سوزه اگه حرفی از غریبی اگه گرمای تموزه تو بگو به این شکسته قصه های بی کسیتو اظطراب و نگرانی ...
1 بهمن 1390

خدا رو شکر پسرم سالمه.....

سلام عزیزترینم امروز سومین امتحانم رو پشت سر گذاشتم( تنظیم شرایط محیطی) خیلی سخت نبود ولی خب فکر میکنم زیر 18 بشم و این خیلی خوب نیست... چهارشنبه هم عناصر و جزئیات دارم ، پنج شنبه هم عقد دختر عمه منه(فتانه). از دیشب بارون میباره و من با صداش آروم میشم ، خیلی دلم براش تنگ شده بود من دختر اسفندم عاشق سرما ، عاشق بارون و رعد و برق......... امروز بعد از امتحانم تندی اومدم دنبالت تا بریم پیش دکترت ، هفته قبل گفتم که یه آزمایش کلی دادی تا چکاپ بشی ، دکترت نتیجه رو دید و شکر خدا گفت که کاملا سالمی ، از اونجایی که چندروزه آبریزش بینی داری و ....دو تا شربت هم برات داد . بعد از اون راه افتادیم برای خونه که افتادیم توی ترافیک ، من نمی...
1 بهمن 1390